ماهیگیر
شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۷ ق.ظ
ماهیگیر
امروز در میان امواج خروشان دریا به دنبال صفحات گمشده ی روزگارم می گشتم. روزگاری که داشت همه چیز خوب پیش
میرفت و به ناگاه سیاهی بر آن خیمه زد .هیچ کس از سکوت من فریاد نمی زند و هیچ فریادی سکوتم را نمی شنود.
جامه ی ساحل بر تن کردم که در تلاطم خیزش چشمان تو پنهان شوم و کلبه ی اعجاب باورت را به تمثیل خیال سایه های
کلامت بسپارم. دلی که دیروز با دیدن یک چیدمان تحفه ی لبخند بر لبان تو خود را به قلاب صیاد دل ربایش باخت، امروز در
گوشه ای از کف دریا به اعتبار گرفتن دوباره ی دستان تو زیر سنگ های کوچک و شن هایی که از یاد رفته اند رها مانده...
انتظاری که او را تنها به مرور تصویر خیال و خاطرات با تو وا داشته و دیگر دنیایی ندارد...
دلم فقط هوای بودنت را می خواهد امروز...
امید شجاعیان
۹۴/۰۴/۰۶