ازدواج
ازدواج
نوزادی که تا دیروز با نازهای کودکانه، گریه ها و خندههای خود قند را در دل والدین آب می کرد در گذر زمان به بزرگترین مرحله ی زندگی خویش م یرسد و بالغ می شود. نقطه ی عطفی که زندگی او را از مرحله کودکی و نوجوانی جدا و قدمهایش را رهسپار دوران دیگری می کند؛ رویدادی از زندگی که با تغییر نگرش فرد همراه است و حس استقلال و تبلور را در وی می پروراند. رفته رفته فرد بزرگتر می شود و شخصیت او شکل کلی تری به خود می گیرد؛ اینجاست که فرد فقدانی را در خود احساس می کند؛ نیازی برای کامل شدن و پروراندن احساس که تنها تشکیل خانواده بساط رسیدن به این مهم را فراهم میآورد. جوان با ازدواج کردن به سردرگمی های ذهنی خویش پایان می بخشد و خود را از خیال پردازی های دوره ی جوانی رها می کند. ازدواج باعث رشد و نمو شخصیتی و شکوفایی حس ها و استعدادهای دو جوان می شود. با ازدواج حس از خود گذشتگی، حسی که فرد در آن نیازهای دیگری را بر نیازهای خود ترجیح دهد و ارجعیت بخشد، میان دو زوج جوان تقویت می شود و عشقی که حاصل هم نشینی آنهاست سبب ایجاد انگیزه ای م یشود که محرک زندگی آنهاست و محبت را در رگ هایشان به گردش درمی آورد. دو جوان در کنار یکدیگر به کمال می رسند و در زندگی مشترک خود ایفای نقش میکنند و آرامشی را احساس میکنند که قبل از آن در تکاپوی جستن آن بودند؛ آرامشی که هیچگاه و در هیچجای دیگر پیدا نمی شود. ازدواج سنت نیکویی است که نهال رسیدن به کمال را در دل جوانان آبیاری می کند و زندگی آنان را بارور میکند. زندگی مشترک سبب می شود زوج ها مانند یک روح در قالب دو بدن، غم خوار مشکلات یکدیگر باشند و بتوانند به هم تکیه کنند. امروزه فرهنگ های نا به جا و چشم و هم چشمی های گوناگون ازدواج را سخت تر کرده است که باید با نگرشی عمیق این ناهنجاری های کاذب و بی منطق را کنار زد و زمینه های شکل گیری این پیوند مقدس را فراهم آورد تا جوانان طعم حلاوت عشق راستین حاصل از ازدواج را بچشند و زندگی خود را بر مبنای این اصل بنیادین و اجتماعی بنا کنند.
امید شجاعیان